loading...
Sher Haye Asheghane
taha fa بازدید : 51 پنجشنبه 02 آذر 1391 نظرات (0)

تا به کی باید رفت

از دیاری به دیار دیگر

نتوانم,نتوانم جستن

هر زمان عشقی و یاری دیگر

کاش ما آن دو پرستو بودیم

که همه عمر سفر می کردیم

از بهاری به بهار دیگر

آه,اکنون دیریست

که فرو ریخته در من,گویی

تیره آواری از ابر گران

چو می آمیزم,با بوسه تو

روی لبهایم,می پندارم

می سپارد جان عطری گذران

آنچنان آلوده است

عشق نمناکم با بیم زوال

که همه زندگی ام می لرزد

چون تو را می نگرم

مثل این است که از پنجره ای

تک درختم را,سرشار از برگ

در تب خزان می نگرم

مثل این است که تصویری را

روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم

شب و روز

شب و روز

بگذار که فراموش کنم

تو چه هستی,جز یک لحظه,یک لحظه که چشمان مرا

می گشاید در

برهوت آگاهی؟

بگذار که فراموش کنم...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت محتوی شعر های عاشقانه است و برای همین نیز ثبت شده است.خواهشمند است پس از خواندن هر شعر به آن نظر بدهید. با تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 49
  • بازدید کلی : 1,353